زبانحال حضرت زینب با حضرت زهرا سلام الله علیهما
شکـر خـدا بهـتـر شدی انگـار مـادر بهـتـر شـدی انگـار یک مقـدار مادر آن روزها که خوب بودی خوب بودم در بـسـتر افـتادی شدم بـیـمـار مـادر این چند روزه خواب در چشمت نیامد از درد، شـبهـا میشدی بـیـدار مادر دیوارها در ماتمت خون گریه کردند با تو چه کردند آن در و دیوار مادر؟ »در» پیش چشمان یل خیبر شکست و از پـا درآمــد حــیـدر کــرار مــادر فهمیدم از «دستاس بیحرکت» که دیگر دسـتان تو افـتاده است از کـار مادر میبـوسمت بهـتر شود سـر دردهایت سر روی پای دخـترت بگـذار مـادر دخـتـر شدم هـمسـفـرۀ غـمهـات باشم دختر شدم تا که شوم غمخوار، مادر تـصویـر شفـاف خـدا در صورت تو تبـدیـل شـد بر سایـههـایی تـار مـادر من پـافـشاری میکـنم بـر مـانـدن تو اما تو بـر رفـتـن کـنی اصـرار مادر تو میروی امروز و فردا میروم من از کــربـلا تـا کــوفـه و بـازار مـادر فـرزنـدهـا و نـوکـرانـت را دعـا کـن یـادی کن از ما وقـت اسـتغـفار مادر |